اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـها نبود…
این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد…
خسته…
انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود….
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…
وارد حرم شد و کنار ضریح نشست.
زیر لب چیزی می گفت انگار! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
به سرعت از آنجا خارج شد…
وارد شــــهر شد…
امــــا…
اما انگار چیزی شده بود…
دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود…
نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد…
با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!
فکر کرد شاید اشتباه می کند! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران زلزله ای به بزرگی 3.3 ریشتر "سعدآباد" استان بوشهر را دیروز ساعت ۲۳:۴۹:۱۶.۱ دقیقه لرزاند.
تاريخ وقوع زلزله:
جمعه، 8 آذر 1392 در 23:49:16
(وقت محلي - تهران)
2013-11-29 20:19:16
(UTC)
بزرگي زلزله:
۲.۶
نوع بزرگي:
MN
موقعيت رومركز زلزله: ۲۹.۲۸ شمالي و ۵۱.۲۷ شرقي
عمق: ۱۸ كيلومتر
عدم قطعيت مكاني: ۰+/- كيلومتر در جهت شمالي - جنوبي
۰+/- كيلومتر در جهت شرقي - غربي
منطقه:
استان بوشهر
فاصلهها:
5 كيلومتري برازجان، بوشهر
19 كيلومتري سعدآباد، بوشهر
21 كيلومتري آب پخش، بوشهر
عكس ماهوارهاي منطقه (توسط Google maps)